جدول جو
جدول جو

معنی زمین کوب - جستجوی لغت در جدول جو

زمین کوب
(دَ / دِ)
مرکّب از: ’زمین’ + ’کوب’، کوبنده، (حاشیۀ برهان چ معین)، زمین کوبنده. (فرهنگ فارسی معین)، کوبندۀ زمین، کنایه از اسب و شتر و امثال اینها باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
یکی دشت پیمای برنده راغ
به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریابر و ره نورد.
اسدی
لغت نامه دهخدا
زمین کوب
اسب شتر و مانند آنها
تصویری از زمین کوب
تصویر زمین کوب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میخ کوب
تصویر میخ کوب
چکش و هر آلتی که با آن میخ را در چیزی یا در جایی بکوبند، کنایه از ثابت و بی حرکت، کنایه از ویژگی کسی که مات و متحیر بر جا مانده باشد
فرهنگ فارسی عمید
کسی که برای ادای احترام نسبت به شخص بزرگ به خاک افتد و زمین را بوسه زند، بوسیدن یا گذاشتن صورت بر زمین برای اظهار احترام به کسی، زمین بوسی
فرهنگ فارسی عمید
(زَرْ ری)
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج و یکهزارگزی جنوب خاور کامیاران واقع است و 187 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
بمعنی زین کوده است که قرپوس زین اسب باشد، (برهان)، زین کوهه، (ناظم الاطباء)، رجوع به زین کوده و زین کوهه شود
لغت نامه دهخدا
میخ کوبنده، که میخ را بر جایی بکوبد، آن که میخ را به جایی بزند،
آنچه بدان میخ کوبند، چکش، (یادداشت مؤلف)، تخماقی که میخهای چادر را بدان بر زمین کوبند، قسمی تخماق کوتاه دسته دار از چوب که بدان میخ چادر بر زمین فروکوبند، (از یادداشت مؤلف)، میتد، میتده، (منتهی الارب) :
به دفۀ جد و ماشوره و کلابۀ چرخ
به آبگیر وبه مشتوت و میخ کوب و طناب،
خاقانی،
میخکوبی بر سرش زد و به جا بکشت، (راحهالصدور راوندی)، پس بفرمود تا او را در غراره ای کردند و سر غراره بدوختند و به میخ کوب فراشان چندانش بکوفتند تابمرد، (تجارب السلف)،
،
میخ کوبیده شده، میخ کوفته، به میخ کوبیده شده در جایی، کنایه است از سخت ساکن و بی حرکت و پابرجا و دهشت زده شده در جای خود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زمین دوز
تصویر زمین دوز
نوعی خیمه، محکم استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین تاب
تصویر زمین تاب
گرم کننده زمین: ریگ زمین تاب
فرهنگ لغت هوشیار
بوسیدن زمین و آن رسم ورود بدرگاه شاهان و بزرگان بود، آنکه زمین ادب بوسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میان کوب
تصویر میان کوب
(زورخانه) نوعی کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین کوه
تصویر زین کوه
برآمدگی جلو و عقب زین (اسب) قربوس زین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین دوز
تصویر زمین دوز
نوعی خیمه، محکم، استوار
فرهنگ فارسی معین
از توابع خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
کشاورز، کار کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی